غیرنافذ. (ناظم الاطباء) ، بن بست. بدون منفذ. که گذرگاه و منفذی ندارد. - سوراخ ناگذاره، سوراخی که بن آن بسته باشد و به سوی خارج راهی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). که بادرو و دررونداشته باشد. که از سوئی به سوی دیگر به هوا متصل نشود. (یادداشت مؤلف) : مشکاه، سوراخ ناگذاره که چراغ نهند در وی. (منتهی الارب). - کوچۀ ناگذاره، کوچۀ بن بست که گذارگاه نداشته باشد. (ناظم الاطباء)
مطابق میل نبودن، سختی، دشواری، برای مِثال با کمال ناگواری ها گوارا کرده است / محنت امروز را اندیشۀ فردای من (صائب - لغت نامه - ناگواری)، بدهضم بودن غذا