جدول جو
جدول جو

معنی ملموح

ملموح
چیزی یا کسی که دزدیده به آن نگاه کنند، نگریسته شده
تصویری از ملموح
تصویر ملموح
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ملموح

ملموح

ملموح
کشیده شده: نگاه، دزدیده نگاه شده، شیدور (منور) کشیده شده (نگاه)، دزدیده نگاه شده، منور
فرهنگ لغت هوشیار

ملموح

ملموح
به گوشۀ چشم نگریسته و دزدیده نگاه شده: آورده اند که مر آن پادشه زاده که ملموح نظر او بود خبر کردند. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

ملتوح

ملتوح
تشنه شونده. (آنندراج). تشنه، برق درخشنده، ستارۀ پیدا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ملموم

ملموم
دیوانه، گرد فراهم آمده و درهم پیوسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا