جدول جو
جدول جو

معنی مصعب

مصعب
اسبی که هنوز زیر بار نرفته و سواری نداده، فحل، گشن
تصویری از مصعب
تصویر مصعب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصعب

مصعب

مصعب
گشن، شتر سرکش نر فحل، اسبی که سواری نداده و سوار شدن بر آن دشوار باشد، جمع مصاعب مصاعیب
فرهنگ لغت هوشیار

مصعب

مصعب
نر، فحل، اسبی که سواری نداده و سوار شدن بر آن دشوار باشد، جمع مصاعب، مصاعیب
مصعب
فرهنگ فارسی معین

مصعب

مصعب
صاحب شتر سرکش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مصعب

مصعب
گشن و گشنی که هنوز زیر بار و یا سواری نیامده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گشن اشتر. (مهذب الاسماء). اسبی که سواری نداده و سوار شدن برآن دشوار باشد. نر. فحل، شتر سرکش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کار دشوار و سخت و شدید. ج، مصاعب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مصعب

مصعب
ابن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبیر بن العوام. محدث و راویه و شاعر است و پدر او عبدالله مکنی به ابوعبدالله ، نزیل بغداد و ادیب از اشرار ناس بوده و ستمکاری او بر فرزندان علی بن ابیطالب (ع) و جز او با یحیی بن عبدالله معروف است. وفات مصعب در 233 هجری قمری به نودوشش سالگی روی داده است. و مصعب عم زبیر بن ابی بکر است و از مصعب است کتاب النسب الکبیر و کتاب نسب قریش. (الفهرست ابن الندیم). و رجوع به اعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا