جدول جو
جدول جو

معنی مستعارمنه

مستعارمنه
در بیان، مشبه به در استعاره، عاریت گرفته شده از او
تصویری از مستعارمنه
تصویر مستعارمنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستعارمنه

مستعارله

مستعارله
عاریت آورده شده برای او، در علوم ادبی در بیان، کلمه ای که به مستعارمنه تشبیه می شود
مستعارله
فرهنگ فارسی عمید

مستعارله

مستعارله
سپنج آورده (بن) در استعار ه مشبه را مستعارله نامند
مستعارله
فرهنگ لغت هوشیار

مستأمنه

مستأمنه
مستأمنه. مستأمن. افراد حربی که در بلاد اسلام باشند. و رجوع به مستأمن شود
لغت نامه دهخدا

مستأمنه

مستأمنه
مستأمنه. مستأمن. افراد حربی که در بلاد اسلام باشند، از دو شاهد زیر بر می آید که کلمه معنی به پناه آمده داشته باشد: دو هزار از این عرب مستأمنه به دهستان روند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 460). حاجب بزرگ بر حکم فرمان به نشابور آمد و ز نشابور به گرگان و بیشتر از عرب مستأمنۀ گرگان را بدو سپردند. (تاریخ بیهقی ص 475)
لغت نامه دهخدا