معنی گس - فرهنگ فارسی عمید
معنی گس
- گس
- مزه ای که دهان را جمع کند، مثل مزۀ میوۀ نارس، زمخت
تصویر گس
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گس
گس
- گس
- زمخت. عَفِص. مزه ای چون مزۀ مازو وسنجد نارسیده و بهی نارسیده. بعض شراب های انگوری که پوست دهان و گلو را فراهم کشد: پوست انار گس است
لغت نامه دهخدا