معنی غصه داشتن غصه داشتن غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن تصویر غصه داشتن فرهنگ فارسی عمید
چله داشتن چله داشتن در چله خانه معتکف شدن مدت چهل روز مدت چهل روز بعبادت و ریاضت پرداختن، در روز چهلم مرگ عزیزی مراسم خاصی برپا کردن فرهنگ لغت هوشیار
پره داشتن پره داشتن گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن فرهنگ لغت هوشیار
غرض داشتن غرض داشتن دارای قصد و هدف بودن، قصدی به سود خود و زیان دیگری داشتن، کینه و دشمنی داشتن فرهنگ فارسی عمید
غدر داشتن غدر داشتن بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردنحیلِه کردن، فَریب دادن، کَلَک زدن، نِیرَنگ ساختَن، گُربِه شانِه کَردَن، غَدر اَندیشیدَن، اَورَندیدَن، تَرفَند کَردَن، شَید آوَردَن، غَدر کَردَن، نارُو زَدَن، تَبَندیدَن، مَکر کَردَن، چَپ رَفتَن، مُکایِدَت کَردَن، حُقِّه زَدَن، پُشتِ هَم اَندازی کَردَن، دَستان آوَردَن، گول زَدَن، فَریفتَن، کَید آوَردَن، خُدعِه کَردَن، سالوسی کَردَن، تُنبُل ساختَن فرهنگ فارسی عمید
غلبه داشتن غلبه داشتن افزون بودن، برتر بودن، چیره بودن بسیار بودن بیش بودن، چیره بودن پیروز بودن فرهنگ لغت هوشیار