معنی صیاقل صیاقل صیقل ها، زدودن زنگ ها، زداینده های زنگ فلز یا آینه، جلادهنده ها، جمع واژۀ صیقل تصویر صیاقل فرهنگ فارسی عمید
صیقل صیقل زدودن زنگ، زدایندۀ زنگ فلز یا آینه، جلادهنده، برای مِثال آهنی را که موریانه بخورد / نتوان بُرد از او به صیقل زنگ (سعدی - ۹۳)، صیقلیصیقل خوردن (پذیرفتن، گرفتن): زدوده شدن، جلا یافتنصیقل زدن (دادن، کردن): زدودن، جلا دادن فرهنگ فارسی عمید
صیقل صیقل آن که شمشیر و مانند آن را بزداید و جلا دهد، جلا دهنده، زداینده، در فارسی، زدودگی زنگ از فلزات و مانند آن فرهنگ فارسی معین
صاقل صاقل نعت فاعلی از صقل. زداینده. (منتهی الارب). آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). موره زن. مهره زن. روشن گر لغت نامه دهخدا
صیال صیال حمله کردن بر حریف و زیادتی نمودن، به یکدیگر حمله آوردن، برجستن، (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا