جدول جو
جدول جو

معنی سیم ساق

سیم ساق
کسی که دارای ساق های سفید و بلورین باشد، سیمین ساق
تصویری از سیم ساق
تصویر سیم ساق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیم ساق

سیم ساق

سیم ساق
سیم اندام، (آنندراج)، آنکه ساق پای او چون سیم سفید است، آنکه ساق و سرین وی سفید و تابان باشد:
سیم ساقی شده گراز سمی
گاوچشمی شده بگاو دمی،
نظامی،
کی ببینم من رخ آن سیم ساق
هین مکن تکلیف مالیس یطاق،
مولوی،
از سرو و مه چه گوئی ای مجمع نکویی
تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی،
سعدی،
ساقیان سیم ساق و شاهدان شوخ چشم
عاشقان خوش نفس جان پروران خوش نشین،
(ترجمه محاسن اصفهان ص 32)،
ساقی سیم ساق من گر همه دُرْد میدهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند،
حافظ
لغت نامه دهخدا

سخت ساق

سخت ساق
سخت ساغ (ساق و ساقه پارسی و پهلوی است) پایدار استوار ثابت برقرار پایدار
فرهنگ لغت هوشیار

سیه سار

سیه سار
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
سیه سار
فرهنگ لغت هوشیار

سیه سار

سیه سار
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
سیه سار
فرهنگ فارسی عمید

سمن ساق

سمن ساق
آنکه ساق های پایش مانند گل یاسمین سفید و لطیف باشد
سمن ساق
فرهنگ فارسی عمید

سیمه سار

سیمه سار
سراسیمه، هراسان، سرگردان، آشفته و سرگشته، شوریده حال، پریشان حواس
سیمه سار
فرهنگ فارسی عمید