جدول جو
جدول جو

معنی سرپهن

سرپهن
هرچه سر آن پهن تر از قسمت پایین باشد، دارای سر پهن
تصویری از سرپهن
تصویر سرپهن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرپهن

سر پهن

سر پهن
چیزی که قسمت فوقانی آن پهن باشد، کسی که سرش مسطح و پهن باشد
سر پهن
فرهنگ لغت هوشیار

سرپان

سرپان
فرانسوی یغنج ماری باشد که زهرش نبود، مارپیچ، اهریمن، کرنای مارپیچی
فرهنگ لغت هوشیار

پرپهن

پرپهن
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود،، فرفهن، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء
پرپهن
فرهنگ فارسی معین

پرپهن

پرپهن
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود، پرپهن، فرفهن، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء، پخل، فرفخ
پرپهن
فرهنگ فارسی معین

پرپهن

پرپهن
خُرفِه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد
تورَک، بَلبَن، فَرفَخ، بُخلِه، بَخیلِه، بوخَل، بوخَلِه، بیخیلِه، بَقلَةُ الحَمقا
پرپهن
فرهنگ فارسی عمید

پرپهن

پرپهن
رستنی باشد که آنرا خرفه گویند و بعربی فرفخ وبقَلهالحمقا خوانند بسبب آنکه پیوسته در سرراه ها و گندآبها روید و استشمام آن غشی را زائل کند و منع احتلام نماید... و معرب آن فرفین است. فَرفَهن. فَرفَه. فرفخیز. فرفینه. بقلهالمبارکه. بقلهالزهراء. بقلۀ لینه. (برهان). رجله. بیخله. بیخیله. ختفرج. زریرا. بخله. بخیله. خفرج. گیاه نمناک. تورک. چَکوک. وَشفنگ. بَلبن. کف. قینا. کلنک. کلنکک. بوخِل. بوخِله. مویز آب. خُرفه:
زمینها که سیه تر ز تخم پرپهن است
چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب.
خاقانی.
، تخم خرفه. تخمگان:
جسم شب تیره را هم برص و هم جذام
چشم مه خیره را هم سپل و هم وسن
در نظر مردمک چون تره زار فلک
روشنیش کوکنار تیرگیش پرپهن.
فخررازی.
- پَرپَهَن ِ آسمان، ظاهراً در بیت ذیل از ابوالمفاخر رازی ’نسرطائر’ اراده شده است:
پَرپَهن ِ آسمان راست چنان طوطئی
کزهوس بچگان باز کند پر، پهن.
ابوالمفاخر رازی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

درپهن

درپهن
دهی است از دهستان انکهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 200هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو میناب به انکهران، با 150 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا