معنی ره پیما ره پیما راه پیما، آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، اسب یا استر تندرو تصویر ره پیما فرهنگ فارسی عمید
ره پیما ره پیما راه پیمای. راهرو. روندۀ طریق، مسافر و سیاح. (ناظم الاطباء) ، اندازه گیرندۀ راه. (ناظم الاطباء). رجوع به راه پیما و راه پیمای شود لغت نامه دهخدا
راه پیما راه پیما آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، کنایه از اسب یا استر تندرو فرهنگ فارسی عمید
راه پیما راه پیما راه پیماینده، راه رونده، مسافر، تندرو، سریع السیر، جمع راه پیمایان فرهنگ فارسی معین
راه پیما راه پیما راه پیمای. مخفف راه پیماینده. مسافر. (ناظم الاطباء). رهرو: پایکوبان میشود زآوازۀ طبل رحیل خویش را پیش از سفر چون راه پیماجمع کرد. صائب تبریزی (از بهار عجم). و رجوع به راه پیمای شود لغت نامه دهخدا
شب پیما شب پیما کسی که در شب راه می رود، آنکه شب را در بی خوابی و بی قراری می گذراند، شب زنده دار فرهنگ فارسی عمید