جدول جو
جدول جو

معنی روان گیر

روان گیر
آنکه یا آنچه سبب مرگ می شود، گیرندۀ روان، جان ستان
تصویری از روان گیر
تصویر روان گیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روان گیر

روان گیر

روان گیر
روان گیرنده. گیرندۀ روان. آنکه یا آنچه روان را بستاند. آنکه یا آنچه روح از تن جدا کند. روانستان. جانستان:
چه گویی دایه زین پیک روان گیر
که ناگه بردلم زد ناوک تیر.
(ویس و رامین).
هنوز افتاده بد شاه جهانگیر
که خوک او را بزد یشک روان گیر.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

جهان گیر

جهان گیر
بین المللی، جهانی، جهان گشا، کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد
جهان گیر
فرهنگ فارسی عمید

زبان گیر

زبان گیر
کسی که اطلاعاتی را به دست آورده و خبر می دهد، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هَرکارِه، مُنهی، آیِشنِه، رافِع، ایشِه، خَبَرکِش، مُتَجَسِّس، رایِد
زبان گیر
فرهنگ فارسی عمید

کمان گیر

کمان گیر
کمان دار، دارندۀ کمان، آنکه در تیراندازی با کمان مهارت دارد، کمان گیر
کمان گیر
فرهنگ فارسی عمید