جدول جو
جدول جو

معنی حیزوم

حیزوم
جایی از سینه و کمر ستور که تنگ را در آنجا می بندند
تصویری از حیزوم
تصویر حیزوم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حیزوم

حیزوم

حیزوم
سینه. (منتهی الارب). میانۀ سینه که جای تنگ بستن بود در ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). گرداگرد سینه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). آنچه گرداگرد پشت و شکم بوی بندند. ج، حیازیم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، استخوان که در زیر آن دل است، گرداگرد خشک نای گلو از سوی سینه، زمین درشت. زمین بلند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

حیزوم

حیزوم
نام اسبی از اسبان فرشتگان که بر آن جبرئیل سوار شدی و هر جا که سم وی افتادی سبزه رستی و سامری خاک سم او را در گاو زرین انداخته او بانگ کرد، چنانکه قصۀ او مشهور است. (آنندراج). نام اسب جبرئیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا