رواکنندۀ حاجت، آنکه حاجتش برآورده شده باشد، کامروا، برای مثال بسی بر بساط بزرگان نشستم / که یک نفس حاجت روایی ندیدم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - حاجت روا)رواکنندۀ حاجت، آنکه حاجتش برآورده شده باشد، کامروا، برای مِثال بسی بر بساط بزرگان نشستم / که یک نفس حاجت روایی ندیدم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - حاجت روا)