معنی حاجت روا - فرهنگ فارسی عمید
معنی حاجت روا
- حاجت روا
- رواکنندۀ حاجت، آنکه حاجتش برآورده شده باشد، کامروا، برای مثال بسی بر بساط بزرگان نشستم / که یک نفس حاجت روایی ندیدم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - حاجت روا)
تصویر حاجت روا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حاجت روا
حاجت روایی
- حاجت روایی
- روا کردن حاجت، روا شدن حاجت، برآورده شدن حاجت کسی
فرهنگ فارسی عمید