جامه ای که در آن رختخواب و بستر پیچند. (ناظم الاطباء). چادر رختخواب، چارشب. چارچب: راحت میخوارگان از پرتو ماهست و بس بسته در چادرشب مهتاب رختخواب را. تأثیر (از آنندراج)
مخفف چادرشب. پارچۀ بزرگ چهارگوشی که رخت خواب در آن بندند و زنان ده چون چادر بسرافکنند. چادر شب: نازکت چارشب اولیست که بالا افکن چون درشت است و قوی میرسدت ز آن آزار. نظام قاری. گاه گردد سپیج سر در شب و ربود چارشب مدانش عار. نظام قاری. وجب وجب همه شب چارشب بپیمایم چه صرفها که مرادر نهالی عزبیست. نظام قاری
چارسو، (ناظم الاطباء)، بمعنی چارسو است و بترکی چارشو هم میگویند، (شعوری ج 1 ص 329) : گر شودت مقتضی رفتن بازارها ورنه مرو بهر هیچ جانب هر چارشوب، (از شعوری)