معنی جال
- جال
- دام، تله،
برای مثال ای ز انعامت گرفته صاحب آمال مال / بر ره خصمت نهاده صاحب آجال جال دامی که برای گرفتن پرندگان به کار می رفت،(قطران - ۴۴۴) برای مثال همچو ماهی ست خسته گشته به شست / همچو مرغی ست بسته گشته به جال (مسعودسعد - مجمع الفرس - جال)
