پرگوهر، صاحب گوهری نیک. صاحب اصلی بزرگ: سپهبد چنین گفت با بخردان که ای نامور پرگهر موبدان. فردوسی. هر آن عشق یوسف که زین پیشتر بد اندر دل آن بت پرهنر سبک جملگی جمع شد سربسر میان دل یوسف پرگهر. شمسی (یوسف و زلیخا)
دارای گرهِ بسیار، پُرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چُروکیده، پُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، پُرماز، اَنجوخیده، آژَنگ ناک
وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پَرگَر، بَردال، پَردال، دَوّاره، فَرکال