قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، ضفدع، قاس، کلا، کلائو
زلو را گویند و آن کرمی است سیاه رنگ که خون فاسد از بدن و اعضای مردم بمکد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : در مجاری ّ حلق او گشته آب خونخوار و جان ستان چو مگل. فخری (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به مکل شود