جدول جو
جدول جو

معنی مستهل

مستهل
ماه نو که نمودار و آشکار شده، کنایه از ابتدای ماه
تصویری از مستهل
تصویر مستهل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستهل

مستهل

مستهل
ابن الکمیت بن زید اسدی مملوک. و او را پنجاه ورقه شعر است. (از فهرست ابن الندیم). از اهالی کوفه بود و بر ابوالعباس سفاح در انبار وارد شد و نخست او را زندانی کردندو سپس آزاد گشت و در حدود سال 150 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 107 از المرزبانی و الاغانی)
لغت نامه دهخدا

مستهل

مستهل
باران که با شدت و همراه بانگ فروریزد، آسمان که ’هلل’ یعنی نخستین باران را فروریزد، کودک که هنگام ولادت صدای گریۀخود را بلند کند، و نیز هر متکلمی که صدای خویش را بلند یا کوتاه کند، قومی که هلال را ببینند. (از اقرب الموارد). جویندۀ ماه نو بینندۀ ماه نو، شهر و ماه که هلال آن هویدا گردد. (از اقرب الموارد) ، روی درخشنده از شادی، شمشیر از نیام کشنده. (ناظم الاطباء) ، ابر بارنده. و رجوع به استهلال شود
لغت نامه دهخدا