جدول جو
جدول جو

معنی غوررسی

غوررسی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، مداقّه، تدقیق، تعمّق
تصویری از غوررسی
تصویر غوررسی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غوررسی

غوررسی

غوررسی
به عمق امری رسیدن به تدقیق رسیدن کاری را تفتیش کنه و حقیقت مطلبی
غوررسی
فرهنگ لغت هوشیار

غوررسی

غوررسی
به تدقیق رسیدن کاری را. (آنندراج). تفتیش کنه و حقیقت چیزی. رسیدگی دقیق. تفحص و استقصاء: جمعی نادان ندانند که غوررسی و غایت چنین کارها چیست ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 99). در باب انتظام مهام رعایا و غوررسی ضعفا و فقرا شرایط اهتمام بجای آورد. (حبیب السیر چ تهران جزء سوم از ج 3 ص 226)
لغت نامه دهخدا

غور رسی

غور رسی
رسیدن به غور امری، به کنه و حقیقت کاری یا چیزی رسیدگی کردن
غور رسی
فرهنگ فارسی عمید

غوررس

غوررس
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشِکاف، خُرده بین، خُرده کار، خُرده شِناس، خُرداِنگارِش، خُرده گیر، خُرده دان، نازُک بین، نازُک اَندیش، نُکته سَنج، ژَرف یاب، ژَرف بین، مُدَقَّق
غوررس
فرهنگ فارسی عمید