معنی غلط گیری غلط گیری شغل و عمل غلط گیر، گرفتن غلط در نوشته یا گفتۀ کسیغلط گیری کردن: تصحیح کردن غلط های متن چاپی تصویر غلط گیری فرهنگ فارسی عمید
غلط گیری غلط گیری تصحیح نوشته یا گفته کسی. یا غلط گیری کتاب یا مقاله. اغلاط چاپی کتاب یا مقاله را روی اوراق نمونه مطبعه تصحیح کردن فرهنگ لغت هوشیار
غلط گیر غلط گیر آنکه غلط های یک متن چاپی را اصلاح می کند، نمونه خوان، آنچه با آن غلط های یک متن را اصلاح می کنند مثلاً لاک غلط گیر فرهنگ فارسی عمید
غلطگیری غلطگیری نقد. انتقاد کردن از نوشته یا گفتۀ کسی، تصحیح. تصحیح نوشته و گفتۀ کسی. کار غلطگیر لغت نامه دهخدا
غلط گیر غلط گیر ناقد. نقدکننده، مصحح. تصحیح کننده. آنکه نوشته و گفتۀ دیگران را تصحیح کند لغت نامه دهخدا
غلطگیری غلطگیری اصلاح، تصحیح، خطایابی، خطاگیری، درست نویسی، غلطزدایی، غلطیابی فرهنگ واژه مترادف متضاد
غلط کاری غلط کاری خطاکاری، کار غلط کردن، برای مِثال بترس از غلط کاری روزگار / که چون ما بسی را غلط کرد کار (نظامی۵ - ۸۳۲) فرهنگ فارسی عمید