جدول جو
جدول جو

معنی ظاهربینی

ظاهربینی
دیدن صورت ظاهر و بی خبر بودن از باطن، عمل ظاهربین
تصویری از ظاهربینی
تصویر ظاهربینی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ظاهربینی

ظاهر بینی

ظاهر بینی
عمل و حالت ظاهر بین دیدن صورت ظاهر و بی خبر ماندن از باطن. برون نگری
فرهنگ لغت هوشیار

ظاهربین

ظاهربین
آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در عمق مسایل نیست
ظاهربین
فرهنگ فارسی معین

ظاهربین

ظاهربین
آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند. ظاهری. قشری. خُشک
لغت نامه دهخدا

ظاهر بین

ظاهر بین
آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند، قشتری، ظاهری
ظاهر بین
فرهنگ لغت هوشیار

کاربینی

کاربینی
در تداول زنان و امور خانگی، کار، عمل، گویند: مرده شورت ببرد با این کاربینیت
لغت نامه دهخدا

ماربینی

ماربینی
اَخنَس، (زمخشری)، آنکه بینی آویخته دارد، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به اخنس شود
لغت نامه دهخدا