معنی شدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی شدن
- شدن
- انجام یافتن، گشتن، گردیدن، رفتن، گذشتن، روان گشتن
تصویر شدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شدن
شدن
- شدن
- گردیدن، گشتن، انجام یافتن، دگرگون شدن، به پایان رسیدن، رفتن، گذشتن، گراییدن، میل کردن، تجاوز کردن، محو گشتن، زایل گردیدن، حصول یافتن
فرهنگ فارسی معین