جدول جو
جدول جو

معنی شخم کردن

شخم کردن
در کشاورزی شیار کردن زمین برای کاشتن تخم، شخم زدن
تصویری از شخم کردن
تصویر شخم کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شخم کردن

شخم کردن

شخم کردن
شیار کردن. (برهان). کندن زمین برای تخم ریزی. (فرهنگ نظام). شکافتن زمین به درازا و جز آن با گاوآهن یابا بیل و امثال آن. و رجوع به شخم و شخم زدن شود
لغت نامه دهخدا

اخم کردن

اخم کردن
آژنگ افکندن یان دو ابرو ترش کردن روی خشم گرفتن گره بر ابرو در آوردن در حال خشم
فرهنگ لغت هوشیار

اخم کردن

اخم کردن
چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی یا عصبانیت یا فکر کردن
اخم کردن
فرهنگ فارسی عمید

خشم کردن

خشم کردن
بغضب آمدن. عصبانی شدن. غضبناک شدن:
قلم بطالع میمون و بخت بد رفته ست
اگر تو خشم کنی ای پسر وگر خشنود.
؟
لغت نامه دهخدا

اخم کردن

اخم کردن
چهره درهم کشیدن. چین به ابرو افکندن. عبوس کردن. چین بر جبین آوردن. روی ترش کردن. ترش نشستن. ابرو درهم کشیدن. اخمو شدن. گره به ابرو آوردن در حال خشم، تخمه زده
لغت نامه دهخدا

تخم کردن

تخم کردن
بیضه دادن. (آنندراج از بهار عجم). دادن تخم: این مرغ یک روز در میان تخم میکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا