جدول جو
جدول جو

معنی سیاه درخت

سیاه درخت
درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار
درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، کلی کک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
تصویری از سیاه درخت
تصویر سیاه درخت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیاه درخت

سیاه درخت

سیاه درخت
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
فرهنگ لغت هوشیار

سیاه درخت

سیاه درخت
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که
فرهنگ فارسی معین

سیاه درخت

سیاه درخت
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا

سیاه درون

سیاه درون
کنایه از عاصی و گنهکار و ظالم و سنگدل. (آنندراج) :
زآن پیشتر که جامۀ جانت شود سیاه
از مردم سیاه درون اجتناب کن.
صائب
لغت نامه دهخدا

سیاه درکا

سیاه درکا
دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 650 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چشمه. محصول آنجا برنج، نیشکر، غلات، کتان، صیفی و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا