سنگی که به آن شمشیر و کارد تیز کنند و به معنی چرخ که بهندش سانی گویند، چنانکه بعضی گمان برده اند صحیح نیست. (آنندراج). که بدان کارد و چاقو و جز آن تیز کنند. (از ناظم الاطباء). سُنباذَج. صلب. (از منتهی الارب). سنگ سمباده. سنگ سو: ناصح برای تندی تیغزبان تو کافی است روی سخت تو سنگ فسان بود. محسن تأثیر (از آنندراج)
درختی است از تیره گاو زبانیان که دارای برگهای متناوب و گاهی متقابل است. پهنک برگها قلبی شکل و مضرس میباشد میباشد. گلهایش پیوسته جام و سفید یا زردند. میوه اش بشکل آلبالوست و از آن شیره ای لزج و بیمزه استخراج کنند که در تداوی جهت رفع اسهال و ناراحتیهای دستگاه تنفس و سرفه بکار میرود. ارتفاع آن در گونه ها به 9 متر میرسد اطباء الکلبه دبق مخاطه مخیطا
سِپِستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، مَویزَک عَسَلی، داروَش، مَویزِه، سَگ پِستان، دِبق، مَویزَج عَسَلی، دارواش، شیرینَک
سنگ آستانه. دهلیزخانه. (آنندراج). سنگ که در آستان یا آستانۀ در بکار رفته باشد: زیر سر گنجی ز سنگ آستانش داشتم سر به این معنی مرا در کوی او پامال بود. میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج)
سنگی که در راه ها برای نشان و معرفت مقادیر منازل نصب کنند. (آنندراج) : بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را من براه انداختم این کاروان خفته را. صائب (از آنندراج)
سنگی که در فلاخن گذاشته درهوا اندازند و این عمل اکثر برای پرواز جانورانی است که بر درختان بارور نشیند. (آنندراج) : راست چگونه شودت کار چو گردون راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن. ناصرخسرو. نیم سنگ فلاخن لیک دارم بخت ناسازی که بر گرد سر هر کس که گردم دورم اندازد. صائب (از آنندراج)