جدول جو
جدول جو

معنی سرپاس

سرپاس
فرمانده پاسبانان، سردستۀ نگهبانان، پایور شهربانی، برابر سرتیپ ارتش، خود آهنی، کلاه خود، سپر
تصویری از سرپاس
تصویر سرپاس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرپاس

سرپاس

سرپاس
رئیس شبانان، رئیس محافظان، پایور شهربانی برابر سرتیپ ارتش. توضیح این کلمه مدتی در زمان اعلیحضرت رضا شاه معمول و سپس متروک شد و اکنون بجای آن همان سرتیپ مستعمل است، خد آهنی، سپر
فرهنگ لغت هوشیار

سرپاس

سرپاس
سردار شبانان و محافظان، چه پاس بمعنی محافظ آمده است. (برهان). سردار پاسبانان. (جهانگیری) (رشیدی) :
دل سرکشان پر ز وسواس بود
همه گوش بر بانگ سرپاس بود.
فردوسی.
همه دست تابان ز الماس بود
همه کوه در بانگ سرپاس بود.
اسدی.
بجز خیال کسی شب روی نخواهد کرد
در آن دیار که سرپاس بأس تو عسس است.
ابن یمین.
، گرز گران سنگ. (برهان) (جهانگیری) (رشیدی) :
کمان ابر و بارانش الماس شد
سر و مغز پرباد سرپاس شد.
اسدی.
تو چگونه رهی که دست اجل
بر سر توهمی زند سرپاس.
مسعودسعد.
، در اواخر دورۀ سلطنت رضاشاه و اوایل سلطنت پهلوی دوم، ’سرپاس’ به همردیف سرتیپ در تشکیلات شهربانی (نظمیه) اطلاق میشد و اینک مجدداً سرتیپ گفته میشود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). پایور شهربانی. نظیر سرتیپ ارتش. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

سرپان

سرپان
فرانسوی یغنج ماری باشد که زهرش نبود، مارپیچ، اهریمن، کرنای مارپیچی
فرهنگ لغت هوشیار

کرپاس

کرپاس
کرباس: (سه دیگر شب آمد بخوابم شتاب یکی نغز کرپاس دیدم بخواب) (بدو اندر آویخته چار مرد رخان از کشیدن شده لاجورد) (نه کرپاس جایی درید از گروه نه مردم شدی زان کشیدن ستوه)
کرپاس
فرهنگ لغت هوشیار

سرپاش

سرپاش
گرز گران، گُرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گُرزِه، دَبوس، لَخت، چُماق، سَرکوبِه، عَمود، مِقمَعِه
سرپاش
فرهنگ فارسی عمید