معنی دندان کاو - فرهنگ فارسی عمید
معنی دندان کاو
- دندان کاو
- خلال، سیخ چوبی باریک که با آن لای دندان ها را پاک کنند، دندان افریز، دندان فریز
تصویر دندان کاو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دندان کاو
دندان کاو
- دندان کاو
- دندان آپریز. خلال. (از آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از بحر الجواهر) (از ناظم الاطباء). رجوع به خلال و دندان آپریز شود
لغت نامه دهخدا
دندان کرو
- دندان کرو
- آنکه دندان کاواک و پوسیده دارد. (یادداشت مؤلف) :
سزد که بگسلم از یار سیم دندان طَمْع
سزد که او نکند طَمْع پیر دندان کرو.
کسایی
لغت نامه دهخدا
دندان کاوی
- دندان کاوی
- خلال کردن. با خلال بسودن و زدودن دندان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دندان ساز
- دندان ساز
- سازندۀ دندان، کسی که دندان عاریه یا مصنوعی برای مردم می سازد
فرهنگ فارسی عمید