معنی چنکلاهی
- چنکلاهی
- زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنگلانی
واژههای مرتبط با چنکلاهی
چنگلاهی
- چنگلاهی
- غلیواج
چنگلاهی
- چنگلاهی
- زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
چنگلاهی
- چنگلاهی
- غلیواژ، زغن، مرغ گوشت رُبا، غلیواج
چنگلاهی
- چنگلاهی
- پرنده ای است که غلیواج گویند و بجای های ’هوز’ های ’حطی’ و نون هر دو بنظر آمده است. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). رجوع به غلیواج شود
جنگلاهی
- جنگلاهی
- زغن
چنگلانی
- چنگلانی
- زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی
جنگلاهی
- جنگلاهی
- زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، خات، جول، پَند، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
کلاهی
- کلاهی
- منسوب به کلاه آنکه کلاه بسر گذارد مقابل عمامه یی
کلاهی
- کلاهی
- مقابل عمامه ای. مقابل معمم. آنکه کلاه پوشد. آنکه عمامه به سر ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
عمامه ای بودی کلاهی گشتی.
عارف قزوینی