پیر فرتوت سفیدموی، پیر زر، پیرزن فرتوت، خوزع، (منتهی الارب)، پیره زال، (شعوری) : این پیرزال گول زند زن را از این زباله درهم و دینارش، ناصرخسرو، ملک الموت من نه مهستی ام من یکی پیرزال محنتیم، سنائی، او جمیل است و محب للجمال کی جوان نو گزیند پیرزال، مولوی، اگر پیرزالی و گر پور زال بدستان نمانی شوی پایمال، سعدی، - پیرزال موسیاه، کنایه از دنیا و روزگار باشد، (انجمن آرا) : آن پیرزال موسیه بس نوجوان سازد تبه بهر فریب دیگران رویش همان انور نگر، (از انجمن آرا)
امیر پیرزاد بخاری، داروغۀ هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هجری قمری (حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231)، درچ خیام (ج 2 ص 73) امیر پیرزادۀ بخاری مسطور است
آنکه از پدر و مادر سالخورد زاده و از آنروی ضعیف و زشت باشد، طفلی از پدری و مادری پیر: مگر پیرزائی، چرا از سرما می هراسی ؟ چرا از سرمای کم متألم میشوی ؟ مگر پیرزائی ؟، کسی که با موی سفید و بهیأت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید