جدول جو
جدول جو

معنی پروپا

پروپا
پا، اساس و بنیان محکم، تاب و توان، پایداری، پاوپر، فرصت و موقع مناسب مثلاً خوب پروپایی برایش افتاده
تصویری از پروپا
تصویر پروپا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پروپا

پر پا

پر پا
کبوتری را گویند که بر روی استخوان کف پایش پرهای فراوان موجود باشد پرپای مسرول ورشان. توضیح باید دانست که استخوان کف پا در پرندگان بطور عمود بر پنجه ها قرار گرفته و ظاهرا بجای استخوان ساق مینماید. خرخاکی خرخدا حمارالبیت پر پایه
فرهنگ لغت هوشیار

پرو پا

پرو پا
پا، پیش آمد: خوب پر و پا برایش افتاده. یا از پر و پا افتادن، سخت خسته و درمانده شدن، سکوت و آرامش یافتن، بی طاقت شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پروفا

پروفا
صاحب حسن عهد بسیار:
بیامد بکشت آن گرانمایه را
چنان پروفا مهربان دایه را.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پروسا

پروسا
پروز. نام شهری از بی تی نیۀ قدیم در آسیای صغیر
لغت نامه دهخدا