جدول جو
جدول جو

معنی اهل صورت

اهل صورت
کسانی که به ظاهر اشخاص و اشیا می نگرند، ظاهربینان
تصویری از اهل صورت
تصویر اهل صورت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اهل صورت

اهل فترت

اهل فترت
پذیرای دوازدهمین پیشوا نیستند در باور آنان پس از پیشوای یازدهم جهان از رهنمود تهی مانده است (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار

اهل رویت

اهل رویت
خدا بینان گروهی که باور دارند در رستخیز خدا را خواهند دید (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار

اهل مروت

اهل مروت
جوانمرد. باگذشت. بامروت: آنکه به خمول راضی گردد... نزدیک اهل مروت وزنی نیارد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

اهل فترت

اهل فترت
فرقه ای از شیعۀ امامیه که پس از رحلت امام یازدهم بفترت یعنی خالی ماندن زمان از وجود امام عقیده داشتند. (خاندان نوبختی ص 250)
لغت نامه دهخدا

اهل بصیرت

اهل بصیرت
دانا. صاحب نظر. (آنندراج). و رجوع به اهل شود
لغت نامه دهخدا

هم صورت

هم صورت
هم شکل. همانند:
بچگانْمان همه مانندۀ شمس و قمرند
زآنکه هم سیرت و هم صورت هر دو پدرند.
منوچهری.
همواره سیه سَرْش ببرّند ازیراک
هم صورت مار است و ببرّند سر مار.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 160).
هم صورت من نیند و این به
چون نیستم از صف چو ایشان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا