جدول جو
جدول جو

معنی انبردست

انبردست
نوعی ابزار برای بازکردن پیچ و مهره یا بریدن مفتول
تصویری از انبردست
تصویر انبردست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انبردست

انبردست

انبردست
نوعی انبر که برای باز و بسته کردن پیچ و مهره به کار میرود
انبردست
فرهنگ لغت هوشیار

انبردست

انبردست
در اصطلاح مکانیک، نوعی از اهرم که تکیه گاه آن بین نقطۀ کارگر و نقطۀ ایستادگی قرار دارد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

اندرهست

اندرهست
گیاهی که آنرا قاتل الکلب نیز گویند. (ناظم الاطباء). زعفران دشتی. (آنندراج). و رجوع به قاتل الکلب شود
لغت نامه دهخدا

زبردست

زبردست
مسلط، ماهر، حاذق، استاد، توانا، زورمند، صاحب قوت و قدرت، برای مِثال ای زبردست زیردست آزار / گرم تا کی بماند این بازار (سعدی - ۶۷)، جَلد و چابک، صدر مجلس، طرف بالای مجلس، بالادست، برای مِثال به رای از بزرگان مهش دید و بیش / نشاندش زبردست دستور خویش (سعدی۱ - ۴۷)
زبردست
فرهنگ فارسی عمید

انبروت

انبروت
امرود. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و رجوع به امرود شود، شکافته شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (آنندراج). شکافته شدن ابر. (ناظم الاطباء) ، انبعج علی بالکلام، تَدَفَّق َ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا