جدول جو
جدول جو

معنی میس

میس
درختی بزرگ با دانه های سیاه و چوبی تیره و خوش بو
تصویری از میس
تصویر میس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میس

میس

میس
سریانی تاغوت تاغران تادار از گیاهان انگلیسی دوشیزه بانوک تاقوت
میس
فرهنگ لغت هوشیار

میس

میس
نام یکی از قرای جبل عامل بعنی جبل لبنان امروزی است و شیخ لطف اﷲ بن عبدالکریم بن ابراهیم که مسجد معروف به مسجد شیخ لطف اﷲ را شاه عباس برای او ساخته است از آن قریه است، ونیز از آنجاست شیخ ابراهیم میسی، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

میس

میس
درختی است کلان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). به لغت سریانی نام درختی است بزرگ که ثمره ومیوۀ آن را به یونانی لوطوس خوانند و بعضی گویند لوطوس نام همان درخت است. (برهان). لوطوس و آن درختی است نزدیک به جوز رومی و دارای چوبی با بوی خوش و دانۀ سیاه و گرم و خشک. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 334) (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از مخزن الادویه). داغداغان. درخت کژم. کژم شیردار. کژوم. درخت چارمغز. (یادداشت مؤلف). چار مغز. (زمخشری). کژم. (دهار). اسم عربی است و به یونانی لوطوس نامند. درختی است قریب به جوزرومی و برگش باریکتر و زواید او بیشتر و شبیه به برگ کرفس و چوبش مایل به سیاهی و سرخی و صلب و خوشبو ودانۀ او سیاه و از دانۀ کنار کوچکتر و با تندی. (از تحفۀ حکیم مؤمن) ، نوعی از مویز، نوعی از درخت انگورکه بر یک تنه قایم و برپا باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

میس

میس
میسان. خرامیدن. (منتهی الارب) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). تبختر نمودن. (ناظم الاطباء) ، بی باکی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، افزون کردن خدای مرض کسی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خشک شدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

آیس

آیس
نومید: مرد ناامید شونده نومید مایوس. (بود شیخی عالمی قطبی کریم اندران منزل که آیس شد ندیم)، جمع آیسان: (لیک خورشید عنایت تافته است آیسان را از کرم دریافته است)
فرهنگ لغت هوشیار