معنی گلوله کمان - فرهنگ فارسی عمید
معنی گلوله کمان
گلوله کمان
کمانی که با آن گلولۀ گلی می انداختند، کمان گروهه
تصویر گلوله کمان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گلوله کمان
گلوله کمان
گلوله کمان
کمانی که بوسیله آن گلوله اندازند: قوس قزح گلوله کمان خیال ماست گنجشگ کس مباد نشیند ببام تو. (قاسم مشهدی)
فرهنگ لغت هوشیار
غلوله کمان
غلوله کمان
کمانی که به هند غلیل گویندش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گلوله کردن
گلوله کردن
مدور کردن. گرد کردن. بشکل گلوله درآوردن، مجازاً خوردن غذایی و این را در حال تعریض گویند: بشین غذا را گلوله کن، یعنی زهرمار کن
لغت نامه دهخدا
لوله مان
لوله مان
شاید از لاتینی ِ رُزا، سوری + مِل، انگبین، رُذومالی. رُزومالی. شرابی است که از فشردۀ گل با عسل می سازند. (یادداشت مؤلف از قانون ابن سینا، کتاب ادویه المفرده)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.