جدول جو
جدول جو

معنی شرفانگ

شرفانگ
شرفاک، هر صدای آهسته، صدای پا، شرفالنگ، شرفه
تصویری از شرفانگ
تصویر شرفانگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شرفانگ

شرفانگ

شرفانگ
شرفاک. شرفالنگ. (ناظم الاطباء). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شرفاک شود
لغت نامه دهخدا

شرفالنگ

شرفالنگ
شَرفاک، هر صدای آهسته، صدای پا، شَرفانَگ، شَرفه
شرفالنگ
فرهنگ فارسی عمید

شرفالنگ

شرفالنگ
شرفاک. شرفانگ. (ناظم الاطباء). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از آنندراج). رجوع به شرفاک شود
لغت نامه دهخدا

شرفنگ

شرفنگ
هر آواز آهسته. (ناظم الاطباء) (از برهان) ، بانگ پی مردم و غیره باشد. (فرهنگ اوبهی). به معنی شرفاک است. (فرهنگ جهانگیری). آواز پای مردم. (ناظم الاطباء) (از برهان). رجوع به شرفه و شرفاک شود
لغت نامه دهخدا

زرفینگ

زرفینگ
عضو زایشی ماده که در گیاهان نهانزاد آوندی که در خزه ها در انتهای برخی از ساقه ها قرار دارد و در سرخسها بر روی پروتال مستقر است
فرهنگ لغت هوشیار