معنی سرشاخ شدن
- سرشاخ شدن
- در ورزش کشتی گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، زورآزمایی دو کشتی گیر با هم بی آنکه یکدیگر را زمین بزنند
واژههای مرتبط با سرشاخ شدن
سرشاخ شدن
- سرشاخ شدن
- گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، (کشتی) گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، بپر و پای کسی پیچیدن پر خاش کردن
سرشاخ شدن
- سرشاخ شدن
- گلاویز شدن، درگیر شدن
سرشاخ شدن
- سرشاخ شدن
- گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن. پرخاش کردن. (فرهنگ فارسی معین)
سرشاخ شدن
- سرشاخ شدن
- گلاویزشدن، زورآزمایی کردن، مبارزه کردن، جنگیدن (دو گاو) ، درگیر شدن
سربار شدن
- سربار شدن
- مخارج خود را بگردن دیگری انداختن، موجب زحمت دیگران گردیدن
سوراخ شدن
- سوراخ شدن
- رخنه دار شدن دارای منفذ گشتن، شکاف برداشتن
سربار شدن
- سربار شدن
- باعث زحمت شدن، بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن
سوراخ شدن
- سوراخ شدن
- رخنه یافتن. شکافته شدن:
سوراخ شده ست سد یأجوج
یک چند حذر کن ای برادر.
ناصرخسرو.
- سوراخ شدن در آسمان و سقف آسمان، حادثۀ بزرگ اتفاق افتادن. (آنندراج) :
هیچ سوراخی نخواهدگشت سقف آسمان
گرسری گاهی ز جیب شادمانی سر کنم.
ظهوری (از آنندراج)
سربار شدن
- سربار شدن
- مزاحم شدن، زحمت دادن، طفیلی شدن، تلپ شدن، تحمیل شدن