جدول جو
جدول جو

معنی رقص کنان

رقص کنان
در حالت رقص، در حال جست و خیز از فرط خوشی و نشاط
تصویری از رقص کنان
تصویر رقص کنان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رقص کنان

رقص کنان

رقص کنان
در حال رقصیدن. (فرهنگ فارسی معین). در حال رقص:
از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین
همچو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراب.
خاقانی.
مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبحدم
بلبله را مرغ وار وقت سماع است هم.
خاقانی.
او رقص کنان به زیر گردی
می کرد بدین صفت نبردی.
نظامی (لیلی و مجنون).
سایه و نور از علم شاخسار
رقص کنان برطرف جویبار.
نظامی.
مرده از خاک لحد رقص کنان برخیزد
گرتو بالای عظامش گذری و هی رمیم.
سعدی.
عاشق آن است که بی خویشتن از ذوق سماع
پیش شمشیر بلا رقص کنان می آید.
سعدی.
بخت پیروز که با من به خصومت می بود
بامداد از در من رقص کنان بازآمد.
سعدی.
وربدانم بدر مرگ که حشرم با تست
از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم.
سعدی.
بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

رقص کردن

رقص کردن
حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن، یا رقصیدن با کسی همراه او رقص کردن، یا توی تاریکی رقصیدن بدون اطلاع کاری راانجام دادن کاری را بی موقع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

رقص کردن

رقص کردن
رقصیدن. (فرهنگ فارسی معین) :
همچو سپند پیش تو سوزم و رقص می کنم
خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی.
خاقانی.
رقص آنجا کن که خود را نشنوی
پنبه را از ریش شهوت برکنی.
مولوی.
دل زنده می شود به امید وفای یار
جان رقص می کند به سماع کلام دوست.
سعدی.
، حرکات منظم موزون در سماع کردن. (از فرهنگ فارسی معین) :
گر به طریق عارفان رقص کنی به ضرب کن
دنیی زیر پای نه دست به آخرت فشان.
سعدی.
، کنایه از آفرین کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 79) ، گاهی کنایه از منع کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 179)
لغت نامه دهخدا

رقص کردن

رقص کردن
پای کوفتن در خواب، غم و اندوه است و بعضی دیگر از معبران گویند که بیماری است و گروهی گویند رقص کردن مردان را، از زندان خلاصی بود، خاصه کسی را که بر پای او بند بود. محمد بن سیرین
رقص در خواب، دلیل بر غم و اندوه و مصیبت کند.
رقص درخواب، زنان را رسوائی است و مردان را، دلیل بر خصومت است. اما صوفیان و کسانی که رقص بسیار کنند، دلیل غم است و رقاص درخواب، مردی بود که پیوسته درمصیبت خویش یا رد مصیبت دیگران باشد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب