مقابل زود، پس از زمان مناسب، با درنگ، به آهستگی، به مدت طولانی، برای مثال زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی - ۱/۲۲۷) در آیندۀ دور دیر کردن: درنگ کردن، تاخیر کردن دیر ماندن: بسیار عمر کردن، پیر شدنمقابلِ زود، پس از زمان مناسب، با درنگ، به آهستگی، به مدت طولانی، برای مِثال زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی - ۱/۲۲۷) در آیندۀ دور دیر کردن: درنگ کردن، تاخیر کردن دیر ماندن: بسیار عمر کردن، پیر شدن