جدول جو
جدول جو

معنی دل نشین

دل نشین
آنچه در دل نشیند، دل پسند، خوشایند، مرغوب، مطبوع
تصویری از دل نشین
تصویر دل نشین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دل نشین

دل نشین

دل نشین
دل نشیننده. نشیننده بر دل. آنچه بر دل نشیند. مرغوب و پسندیده. (آنندراج). مطبوع. مقبول. خوش آیند. (ناظم الاطباء). دلپذیر. خوش آیند:
زن خوش منش دلنشین تر که خوب
که پرهیزگاری بپوشد عیوب.
سعدی.
تا جای غیر پهلوی آن نازنین نبود
هرگز میانۀ من و او دل نشین نبود.
تأثیر (از آنندراج).
تیری نزد به غیر که از من خطا شود
آن دلفریب هرچه کند دل نشین کند.
تأثیر (از آنندراج).
- دل نشین شدن، مطبوع شدن:
دل نشین شد سخنم تاتو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد.
حافظ.
، مؤثر
لغت نامه دهخدا

ده نشین

ده نشین
که در ده نشیند. که در ده سکنی گزیند. روستایی. دهقان. دهگان. روستا. قاری. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا

گل نشین

گل نشین
دهی است از دهستان شهرخواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 10000گزی شمال ساری و 4000گزی باختر راه شوسۀ ساری به فرح آباد. هوای آن معتدل و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا