جدول جو
جدول جو

معنی دامنه دار

دامنه دار
مفصّلغ طولانی، وسیع، پهناور، با عرض و طول بسیار
تصویری از دامنه دار
تصویر دامنه دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دامنه دار

دامنه دار

دامنه دار
که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد.
- ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد.
- ادعای دامنه دار، طولانی.
- اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد.
- بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد.
- بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی.
- تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع.
- جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید.
- فعالیت دامنه دار، ممتد.
- مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
لغت نامه دهخدا

دامنه داری

دامنه داری
عمل دامنه دار. حالت و چگونگی دامنه دار
لغت نامه دهخدا

دانه دار

دانه دار
هر میوه ای که در میان آن هسته یا تخم باشد، دارای دانه
دانه دار
فرهنگ فارسی عمید