جدول جو
جدول جو

معنی چرب خونی

چرب خونی
زیاد شدن چربی خون، افزایش چربی خون در بدن، لیپمی
تصویری از چرب خونی
تصویر چرب خونی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرب خونی

چرب گوئی

چرب گوئی
چرب زبانی. چرب سخنی. چرب گفتاری. شیرین سخنی و خوش زبانی. فصاحت:
همه چیزیت هست از خوبروئی
ز شیرین شکری و چرب گوئی.
نظامی.
فسانه بود خسرو در نکوئی
فسونگر بود وقت چرب گوئی.
نظامی.
، چاپلوسی. تملق. زبان بازی، فریبندگی. رجوع به چرب زبانی و چرب سخنی و چربگو و چربگوی شود
لغت نامه دهخدا

چرب سخنی

چرب سخنی
چرب زبانی. خوش سخنی. نرم گفتاری، چاپلوسی و خوشامدی و تملق. (ناظم الاطباء). زبان بازی. مردم فریبی: چرب سخنی دوم جادوئیست. (قابوسنامه). رکیک اندیشه را... چرب سخنی دست نگیرد. (کلیله و دمنه). رجوع به چرب سخن و چرب زبانی شود
لغت نامه دهخدا

چرب آخوری

چرب آخوری
آخورچربی. فراخ عیشی. پرنعمتی:
همت خاقانی است طالب چرب آخوری
چون سر کوی تو هست نیست مزیدی بر آن.
خاقانی.
، فراوانی علف و علیق چهارپایان:
رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب.
خاقانی.
رجوع به آخور چرب و چرب آخور شود
لغت نامه دهخدا