جدول جو
جدول جو

معنی چرب تر

چرب تر
پر روغن تر، روغن دارتر، کنایه از بیشتر، افزون تر
تصویری از چرب تر
تصویر چرب تر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرب تر

چربتر

چربتر
روغندارتر. پرروغن تر، زیادتر. (ناظم الاطباء). بیشتر. افزون تر: گرم وخشک و گرمیش چربتر از خشکی. (التفهیم، در صفت آفتاب). خشکیش چربتر از سردی. (التفهیم، در صفت عطارد) ، وزین تر. (ناظم الاطباء). سنگین وزنتر. سنگین تر، بهتر و راجح تر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چرب گو

چرب گو
چرب گفتار، چرب زبان، خوش سخن، برای مِثال همی رای زد با یکی چرب گوی / کسی کاو سخن را دهد رنگ وبوی (فردوسی - ۲/۲۶۰)
چرب گو
فرهنگ فارسی عمید

چرب کار

چرب کار
کسی که غذای چرب مانند آبگوشت، کباب و مانند آن ها بپزد، صنف کله پز و دیزی پز
چرب کار
فرهنگ فارسی عمید

بربشتر

بربشتر
شهری بزرگ در شرقی اندلس از اعمال بربطانیه. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا

بربشتر

بربشتر
شهری است در اندلس. شهری است بزرگ در مشرق اندلس (اسپانیا) از توابع بربطانیه که بسال 452 هجری قمری بدست رومیان افتاد و مسلمانان آنرا بهنگام حکومت احمد بن سلیمان بن هود بسال 457 هجری قمری یعنی پنج سال پس از آن فتح کردند و در جمله غنائمی که بدست مسلمین افتاد ده هزار زن بود و سپس باز بدست آنان افتاد. این شهر دارای قلعه های بسیاری است گروهی از محدثان و مقریان بدان منسوبند. (معجم البلدان). رجوع به الحلل السندسیه ج 2 و مراصد شود
لغت نامه دهخدا

چرخ پر

چرخ پر
در اصطلاح ورزشکاران، پریدن بهوا در وقت چرخیدن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

چرب کار

چرب کار
آنکه غذای چرب پزد چون دیزی پز و کله پز و مانند اینها: جملۀ خلایق را بشمشیر برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چربکار و نانوا و قصاب و خوردنین پز که در شهرها و قصبه ها بود آنجا فرودآورد. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا