جدول جو
جدول جو

معنی چپ افتادن

چپ افتادن
کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
تصویری از چپ افتادن
تصویر چپ افتادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چپ افتادن

چپ افتادن

چپ افتادن
چپ بستن، مخالفت کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعتراض کردن. (ناظم الاطباء). مخالف یا دشمن بودن. (فرهنگ نظام).
- چپ افتادن باکسی، کینه از وی بدل گرفتن. با او بد شدن. دشمن شدن با وی:
از چشم هوس عیش و طرب افتاده است
با راست روان زمانه چپ افتاده است.
ظهوری (از آنندراج).
، مکاری ورزیدن. (آنندراج). حیله بکار بردن. (ناظم الاطباء) ، در طرف چپ افتادن چیزی. (فرهنگ نظام). برگشتن بطرف چپ:
با حریفان همه درساخته غیر از با ما
کشتی ما و تو افتاده همین تنها چپ.
شفایی (از آنندراج).
رجوع به چپ بستن شود
لغت نامه دهخدا

چپ افتادن

چپ افتادن
دشمن شدن، دشمنی کردن، مخالفت کردن، کینه توزشدن، خصمانه رفتار کردن
متضاد: همراهی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

چو افتادن

چو افتادن
هو افتادن. مشهور شدن. (یادداشت بخط مؤلف). شایع شدن. نشر شدن خبری بی اساس. بر سر زبانها افتادن
لغت نامه دهخدا

چپ فتادن

چپ فتادن
چپ افتادن. مخالف شدن:
بخت اگر داد ما نداد چه غم
ور به ما چرخ چپ فتاد چه غم.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پا افتادن

پا افتادن
میسر شدن دست دادن: اگر پا بیفتد، اتفاق خوب یا بدی پیش آمدن: پای بدی برایم افتاد
فرهنگ لغت هوشیار