معنی جموع
جموع
گروه ها، جماعت، جمعی از مردم، دسته ای از حیوانات
تصویر جموع
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جموع
جموع
جموع
گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
مجموع
مجموع
گردایش، هم فزون
فرهنگ واژه فارسی سره
دموع
دموع
بسیار اشک پر گریه، گل وشل (تک دمع) اشک ها
فرهنگ لغت هوشیار
جلوع
جلوع
گشاده چهرگی در زنان
فرهنگ لغت هوشیار
جمیع
جمیع
گرد آمده و یکجا شده، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
جموم
جموم
بسیار شدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
جمود
جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جموح
جموح
سرکشی کردن، خود سری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جماع
جماع
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار