جدول جو
جدول جو

معنی تخم گذار

تخم گذار
جانوری که تخم بگذارد و به وسیلۀ تخم تولیدمثل کند
تصویری از تخم گذار
تصویر تخم گذار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تخم گذار

تخم گذار

تخم گذار
که تخم نهد. مقابل زاینده. صفت جانورانی که تخم گذارند. مقابل زنده زا: (گویچه های سرخ خون) در مهره داران تخم گذار، بیضی شکل و دارای هسته اند. (جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی ص 188)
لغت نامه دهخدا

تخم گذاری

تخم گذاری
عمل تخم گذاشتن مرغان و حشرات و ماهیان و دیگر جانوران تخم گذار: هنوز فصل تخم گذاری مرغان آبی فرانرسیده است
لغت نامه دهخدا

تخمگذاری

تخمگذاری
تخم گذاشتن بیضه نهادن، دوران تخم گذاشتن مرغان و پرندگان
تخمگذاری
فرهنگ لغت هوشیار

تخم بهار

تخم بهار
در بیت ذیل مراد برج حَمَل است:
چرا کواکب را اول از زحل گفتند
بطبع آتش از بهر چیست تخم بهار.
در جامعالحکمتین آرد:... اما جواب آنچه همی گوید که چرا تخم بهار بطبع آتش است آنست که گوییم: غرضش آنست از این سؤال که همی پرسد که چرا برج حمل که از برجهای بهاریست، آتشی است و ما گوئیم: از دوازده برج که جملگی فلک بدان منقسم است سه برج آتشی است و سه برج خاکی... آتشی حمل و اسد و قوس است... و چو آفتاب که سلطانی بر افلاک طبایع مر او راست به برج حمل آید نباتها همی به جنبش افتد... دانستیم که این برج را کز آفتاب این فعل همی اندرو تازه شود طبعی آتشی است. (از جامعالحکمتین ناصرخسرو صص 271 -273)
لغت نامه دهخدا

خط گذار

خط گذار
کاتب. (ناظم الاطباء). قلمزن. (از آنندراج) ، نیزه داری که نیزۀ کوچک در دست گیرد. (ناظم الاطباء). خطی گذار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا