جدول جو
جدول جو

معنی اماجد

اماجد
امجدها، بزرگوارترها، جوانمردترها، جمع واژۀ امجد
تصویری از اماجد
تصویر اماجد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اماجد

اماجد

اماجد
جَمعِ واژۀ امجد. بزرگان. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از المنجد). بزرگتران. و رجوع به امجد شود
لغت نامه دهخدا

تماجد

تماجد
با هم نازیدن و فخر کردن به بزرگی و مجد آشکار کردن با هم
تماجد
فرهنگ لغت هوشیار

امجاد

امجاد
ماجدها، بزرگواران، گرامی ها، خوش خوها، بخشندگان، جوانمردها، جمعِ واژۀ ماجد
مَجیدها، بزرگوارها، گرامی ها، شریف ها، بلندپایگان، جمعِ واژۀ مَجید
امجاد
فرهنگ فارسی عمید

امارد

امارد
جَمعِ واژۀ اَمرَد، بی ریش و ساده زنخ. (غیاث اللغات) (آنندراج). پسران بی مو و ساده زنخ. ساده رویان. سادگان. بی ریشان. (فرهنگ فارسی معین). در فرهنگهای عربی به این جمع تصریح نشده است. و رجوع به امرد شود
لغت نامه دهخدا