جدول جو
جدول جو

معنی معاصی

معاصی
معصیت ها، گناه ها، نافرمانی ها، جمع واژۀ معصیت
تصویری از معاصی
تصویر معاصی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با معاصی

معاصی

معاصی
نافرمانی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نافرمان و گردنکش و گناهکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به معاصاه شود
لغت نامه دهخدا

معاصی

معاصی
جَمعِ واژۀ معصیه. گناهها. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ معصیت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زیرا که نادان جزبه عذاب عاجل از معاصی بازنیاید. (کلیله و دمنه). حضرت ملک الملوک معاصی آن طایفه را معفو گرداند و از عتب و عتاب معاف کند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 315). نماند از سایر معاصی منکری که نکرد. (گلستان).
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.
سعدی.
محاسبت آن است که طاعات و معاصی را با خود حساب کند. (اوصاف الاشراف ص 27). و رجوع به معصیه و معصیت شود
لغت نامه دهخدا