جدول جو
جدول جو

معنی مرغ زبانک

مرغ زبانک
زبان گنجشک، درختی زینتی از خانوادۀ زیتون با برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد
ون، تلک، بنجشک زوان، گنجشک زبان، لسان العصافیر
تصویری از مرغ زبانک
تصویر مرغ زبانک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مرغ زبانک

مرغ زبانک

مرغ زبانک
بار درختی است که به شکل زبان گنجشک شود، و آن را به تازی لسان العصافیر خوانند. (جهانگیری) (برهان). رجوع به زبان گنجشگ شود
لغت نامه دهخدا

مرغ زبانی

مرغ زبانی
بیهوده گویی کلمات بیهوده و بی معنی ادا کردن: دام نه ای دانه فشانی مکن با چو منی مرغ زبانی مکن. (گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار

مرغ زبانی

مرغ زبانی
بیهوده گویی، برای مِثال دام نه ای دانه فشانی مکن / با چو منی مرغ زبانی مکن (نظامی۱ - ۴۶)
مرغ زبانی
فرهنگ فارسی عمید

مرغ زبانی

مرغ زبانی
عمل مرغ زبان. نغمه خوانی، زبان بازی:
دام نه ای دانه فشانی مکن
با چو منی مرغ زبانی مکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

مری زبانک

مری زبانک
نام داروئی است و آن را خوب گلان نیز خوانند. (جهانگیری). دوائی است که تخم آن را بارتنگ خوانند و خوب گلان همان است. (برهان). خوب گلان. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا