جدول جو
جدول جو

معنی کرجن

کرجن
کرکرانک، استخوان نرم، غضروف، کرجن، کرکرک، کرکری
تصویری از کرجن
تصویر کرجن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کرجن

کرجن

کرجن
استخوان نرمی که توان جاوید مانند استخوان گوش و سر استخوان شانه و استخوان پهلو و مانند آن غضروف
فرهنگ لغت هوشیار

کرجن

کرجن
استخوان نرمی را گویند که توان جاوید مانند استخوان گوش و سراستخوان شانه و استخوان پهلو و مانند آن و آن را به عربی غضروف خوانند و غرضوف نیز گویند. (برهان) (از آنندراج). در تداول مردم بروجرد، کُروجِنه
لغت نامه دهخدا

کرین

کرین
جرثقیل یا کرین (Crane) وسیله ای متحرک، چهار چرخه و مجهز به بازوی تاشویی که در انتهای آن سکویی قرار دارد. روی سکو دوربین قرار می گیرد و فیلم بردار، مدیر فیلم برداری و گاه حتی کارگردان هم پشت آن می نشینند. جرثقیل می تواند به جلو و عقب حرکت کند و بازو هم قادر به بالا و پایین رفتن است. عموما این دستگاه ها، برقی یا هیدرولیکی هستند، برخی از انواع آنها هم با دست راه می افتند. حرکت این وسیله نرم و روان است و میدان عمل وسیعی را در اختیار می گذارد. انواع کوچک این جرثقیل ها را تولیپ می نامند. تولیپ برای فیلم برداری در خارج از استودیو بسیار مفید است
کرین
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

کران

کران
کُرَند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کُرَن، کُرَنگ، کورَنگ
کران
فرهنگ فارسی عمید