جدول جو
جدول جو

معنی قائم انداز

قائم انداز
شطرنج باز ماهر و بی نظیر، برای مثال ملک را قائم الهی بود / قائم انداز پادشاهی بود (نظامی۴ - ۵۴۰)، نردباز ماهر و بی نظیر
تصویری از قائم انداز
تصویر قائم انداز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قائم انداز

قائم انداز

قائم انداز
شطرنج بازکامل و بی نظیر را گویند. (برهان قاطع) :
ملک را قائم الهی بود
قائم انداز پادشاهی بود.
نظامی (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

قایم انداز

قایم انداز
شترنگ باز چیره، منگیا گر بی همال شطرنج باز کامل، نرد باز بی نظیر
قایم انداز
فرهنگ لغت هوشیار

قایم انداز

قایم انداز
قائم انداز. شخص شطرنج بازو نردباز بی نظیر را گویند. (برهان) ، کنایه از ماهر و استاد و ممتاز و بی رقیب:
ملک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود.
نظامی.
تو آنگه که بر من شوی دست یاب
زن بیوه را داده باشی جواب
من ار با تو چربم به هنگام کین
بوم قایم انداز روی زمین.
نظامی.
، کنایه از مردم عاجز و ناتوان هم هست. (برهان). رجوع به قائم انداز و قائم ریختن و قائم راندن شود
لغت نامه دهخدا

قادر انداز

قادر انداز
چیر تیر کمانگری که تیر بر آماج دوزد تیر انداز و کمانداری که تیر او خطا نکند
فرهنگ لغت هوشیار

قاقم اندام

قاقم اندام
کنایه از معشوق صبیح. (آنندراج) :
قاقم اندام را اشارت کرد
تا شود سوی پرده راه نورد.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قاب انداز

قاب انداز
بجول انداز، منگیا گر منگی کسی که باقاب بازی کند، قمار باز
قاب انداز
فرهنگ لغت هوشیار